Sunday 30 Ordibehesht 03
گاهی آرزوهات انقدر بهت نزدیکن
که نمی ـبینی!
آرزوهایی که خدا با جزئیاتِ تمام برات ساخته و
گذاشته وسطِ زندگیت...
اما تو بازم نمیشناسی ـشون !!!
شده ام مثل یک آدمِ اشتباهی وسطِ یک دنیای اشتباهی ...
گاهی آرزوهات انقدر بهت نزدیکن
که نمی ـبینی!
آرزوهایی که خدا با جزئیاتِ تمام برات ساخته و
گذاشته وسطِ زندگیت...
اما تو بازم نمیشناسی ـشون !!!
احساسات...
یکی از شیرین ترین
و در عین حال، جانکاه ترین
قدرتهایی ه که یه آدم میتونه داشته باشه!
قلب!
یک پنجِ برعکسِ شگفت آور!
که جای پمپاژِ خون!
یهو می ـبینی کلِ وجود و تصمیماتت رُ تسخیر کرد!!!
میگفت تا وارد رابطه نشی، متوجه نمیشی چقد ایراد و آسیب داری...
و من!
تا قلبم به تپش میفته و اسم رابطه میاد؛
می ـبینم پر از باگ و داستانم!!!
خدای من هم عجیبه!
بارها منُ جایی نشونده
که قبل از این، دیدن دیگران تو همون ـجا
برام پر از سؤال و شاید قضاوت بوده ...
انگار می ـشونتم همونجا بعد با یه لبخندِ پیروزمندانه زُل میزنه بهم
میگه خب؟؟ چیا میگفتی ار بیرونِ گود؟؟ باشه! الان لنگش کن دیگه! لنگش کن!!!!